تابلوهای روان يكي از وسايل ارتباط بصري هستند كه كاربرد طراحي گرافيك در امر پيام رساني آنها بسيار گسترده است و اين ارتباط به ابزار اطلاعاتي به عنوان محتوا ، و وسائل انتقال به عنوان اجزا نياز دارد و اين دو بايد در كنار هم ، در ايجاد يك تركيب بندي مناسب جهت القاي پيام تصويري ، هماهنگ باشند . مثلاً در يك تابلو نمي توان جداگانه به پيام نوشتاري كه در كنار ديگر عوامل بصري قرار دارند نگريست، بلكه شكل ، نوع ، اندازه و حالت قرارگيري حروف بايد متناسب باشد .
ابزار اطلاعاتي : ابزار اطلاعاتي شامل سه عنصر تصوير ، نشانه و نوشته مي باشند كه اين عناصر ميتوانند در كنار هم به عنوان يك طرح واحد ، حامل پيام بوده و يا به طور جداگانه اي ايفاي نقش كنند . به هر حال كاربرد آنها به صورت تركيبي يا مجزا ، به مقتضاي رسا بودن پيام در تابلو مي باشد . در جايي ممكن است پيام تابلو تنها از طريق تصوير و يا از تركيب دقيق و ماهرانه تصوير و نوشته شود . گرچه تركيب تصوير و نوشته نشان مي دهد كه طرح گرافيكي از دو عامل ارتباطي كاملاً متفاوت برخوردار است : يكي نوشته يا كلام به عنوان جايگاه واژه ها و ديگري تصوير به عنوان يك اثر خطي ، چند رنگ ، سه بعدي و يا داراي مفاهيم انتزاعي .
الف _ تصوير : تصوير به عنوان يك عامل ارتباطي به چند صورت قابل ارائه است : 1) تصوير مي تواند موضوع پيام باشد كه در كنار آن مي توان از ديگر ابزار اطلاعاتي مثل نوشته و نشانه و عناصر بصري
استفاده كرد . اين شيوه در تبليغات تجاري كاربرد دارد .2) تصوير ممكن است به عنوان نماد ، ويژگي و . . . موضوع پيام جهت القاي بهتر پيام به كاربرده شود و گاهي نيز در كنار تصوير ، خود موضوع قرار گيرد .3) تصوير مي تواند جهت ارتباط با بيننده و درك محتواي پيام ، از شكل هاي تجريدي از عناصر بصري مثل بافت ، حجم ، رنگ و كيفيات بصري مانند ريتم ، تعادل و . . . باشد .
ب _ نوشته : نوشته به عنوان مفهومي در علايم و تابلوها مي تواند به تنهايي و به وسيله حروف الفبا حامل پيام باشد و يا در كنار ديگر عناصر مانند تصوير به منظور ارائه بهتر پيام به كار رود ، همچون تابلوهاي تبليغاتي . اما در برخي ديگر كه بيشتر داراي علائم تصويري مي باشند بنا به ضرورت و تفهيم بيشتر ، كارايي دارد ، مانند علايم راهنمايي و رانندگي .
كاربرد نوشته از لحاظ بصري ، جدا از مفهوم ، بايد با روح پيام مناسبت داشته باشد ، به عبارت ديگر ، نحوه قرارگيري نوشته در تابلو و نيز فرم طراحي حروف و رنگ آن هماهنگ باشد . توضيحات زير چگونگي هماهنگي حروف و نوشته در تابلو را بيان مي دارد :
1- نحوه قرارگيري نوشته : در جاي گذاري نوشته در تابلو، سه شيوه را مني توان معرفي كرد :
الف) سمت چپ ، ب) سمت راست ، ج)وسط تابلو ، كاربرد حروف جدا از روش هاي فوق بايد با آگاهي باشد تا وحدت عناصر تابلو را حفظ كند . فاصله و فضاي بين حروف بايد متناسب با اندازه آن باشد . فواصل ناهماهنگ بين حروف و كلمات ، به عبارتي ديگر فشردگي يا گسيختگي آنها ، قابليت خواندن را كم كرده و باعث آشفتگي بصري مي شود ، در اين مورد فواصل خطوط نيز حائز اهميت است . رعايت اين مسئله در مورد حروف فارسي مهم تر است ، زيرا اين خط داراي صعود و نزول هاي بيشتري بوده، پس مستلزم فاصله گذاري بيشتري است . براي تأكيد بر واژه هايي چون عناوين كافيست با افزودن فاصله سطرها با ديگر خطوط و يا تكرار آنها در زمينه حاشيه و نيز حروف بزرگ ، وزن و رنگ استفاده كرد . فاصله گذاري حاشيه سطرنوشته ها حائز اهميت است . عموماً از نظر بصري بهتر است كه فواصل حاشيه اي به طور افقي در طول قاعده تابلو بيشتر باشد تا در ارتفاع .
2-اندازه حروف : انتخاب اندازه حروف عمدتاً بستگي به فضاي كار دارد . با تعيين اندازه ارتفاع حروف در تابلو چنانچه شكل اوليه پانل از قبل تعيين نشده باشد ، مي تواند در تعيين شكل تابلو مؤثر باشد . مثلاً در يك تابلو بايد پيامي متشكل از شش كلمه قرار گيرد . اگر ارتفاع حروف جهت رؤيت به موقع آن 30 سانتيمتر محاسبه شود مي بايست جهت يك سطري يا دو سطري نوشتن متن ، اندازه مناسبي را براي تابلو در نظر گرفت . در عين حال طراحان بايد اشكال مختلفي را مد نظر قرار داده تا ابعاد مناسبي براي تابلو ، بويژه تابلوهايي كه به طور متحدالشكل ساخته مي شوند ، بيايند و اين ابعاد بتوانند جوابگوي كليه ضروريات تابلو و همچنين با رعايت هماهنگي با محيط آن باشد .
3- فرم حروف : حروف ، با توجه به انتخاب آنها در تابلو ، خوب يا بد جلوه مي كنند . استفاده از حروف نامناسب باريك يا ضخيم و . . . مي تواند خوانايي و تشخيص نوشته را دشوار سازد . مثلاً در يك تابلو كه داراي پيام اطباعاتي است ، بايد از حروف كلاسيك و خوانا استفاده كرد .استفاده از حروف برجسته از قابليت رؤيت آنها مي كاهد . اين حروف ممكن است داراي ضخامت بوده و يا هر حرف جداگانه ، به وسيبه پايه اي ، به زمينه ي تابلو متصل شده باشد كه بر اثر تابش نور خورشيد يا نور مصنوعي روي تابلو ، سايه تشكيل شده بر اثر برجستگي حروف و ادغام با آن باعث ناخوانايي تابلو گردد . البته اين گونه روش ها به منظور تنوع در ساخت علائم مناسب است و براي رفع اين مشكل
ميتوان از حروف روشن بر روي زمينه تيره استفاده كرد . اين مسئله علاوه بر ايجاد كنتراست بين آن
دو مانع از ايجاد سايه مي شود و همچنين مي توان نوشته را بر روي زمينه مناسب با خطوط محيطي نوشته و يا كادري مستقل از آن ترسيم كرده و سپس بر روي تابلو نصب كرد . تركيب حروفي كلمات نيز نياز به توجه و دقت دارد .حتي در انتخاب فرمي از حروف ممكن است يك يا دو حرف در يك عبارت نازيبا باشد و اين امر بر كل تركيب نوشته تأثير منفي مي گذارد . واژه ها از روي تركيب كلي آنها خوانده مي شود نه شكل حروف . همانگونه كه عنوان شد براي علائم ، مي توان فرمي از حروف را انتخاب كرد و يا طراحي حروف نمود كه البته يك طراحي حروف موفق و مناسب مي تواند جذابيت طرح تابلو را افزايش دهد . در طراحي حروف بايد به دو خصوصيت يعني محتوا و زيبايي حروف توجه شود، حروفي كه طراحي مي شود شايد براي يك ملت يا يك زبان داراي مفهوم باشد . اما وقتي جنبه بين المللي به آن بدهيم ، حروف براي افرادي با زبان هاي بيگانه به صورت خطوط بدون مفهوم در تابلو به چشم مي خورند . لذا حروف طراحي شده بايد به گونه اي طراحي شود كه براي افرادي با زبان هاي بيگانه داراي زيبايي باشد . در بعضي از روش ها طراحي حروف ، فقط جنبه تجاري يا كاربردي نوشته را در نظر مي گيرند . در اين موارد ، خط به حد زيادي از ريشه سنتي خود جدا مي شود .
از ديدگاه تزئيني ، خطوط قديمي مثل نستعليق و . . . داراي تناسب و در عين حال زيبا هستند . ولي قابل ذكر است كه شكل حروف بايد تمايل به سادگي داشته باشد كه در نتيجه ، يك مجموعه كامل از حروف كه داراي هماهنگي و شباهت بسيار زيادي هستند به وجود آيد كه به يقين به خوانا بودن آن كمك زيادي مي كند و اين مسئله از موارد ضروري كاربرد خط در تابلو مي باشد ، چرا كه در رفت و آمد سريع شهري ، پيام آنها بايد سريع منتقل شود ، اما همانطور كه گفته شد ، در كنار خوانايي مي بايست به مسئله زيبايي حروف نيز توجه شود،البته زيبايي حروف نبايد يه خوانايي لطمه بزند ، در فرم حروف نياز به استفاده از عناصر زيادي براي به وجود آمدن زيبايي نيست ، زيبايي فقط بايد وقفه اي را در بيننده ايجاد كند تا ديگر مشخصات جمله يا نوشته ، فرصتي براي ديده شده پيدا كند و مخاطب را در جريان محتويات خود قرار دهد . امروزه با رواج كالاهاي مصرفي و تنوع آنها ، بازار دائمي براي آثار تبليغاتي به وجود آمده است كه با استفاده از خط در گرافيك تهيه شده كه نشانگر رابطه گسترده خط و گرافيك مي باشد .
تركيب بندي خط در آثار گرافيكي را بايد از اساسي ترين بخش هاي كار طراحي حروف برشمرد . چگونگي خطوط و تصاوير و انتخاب نوع خط و رابطه دقيقش با موضوع در فضاي انتخابي و فضاي خالي و نقاط طلايي واقع در صفحه براي به وجود آوردن يك اثر جذاب گرافيكي ، لازم و ضروري است. در واقع يك طراح گرافيك نياز مبرمي به شناخت خطوط و استفاده بجا از آنها يا طراحي انواع ديگر خطوط دارد . براي توضيح بيشتر رابطه خط با گرافيك ، به بررسي طراحي حروف فارسي در تابلوهاي تبليغاتي مي پردازيم : الف) در جايي كه خط در متن تصوير به كار نمي رود و نقش تصويري بر عهده ندارد ، بايد به گونه اي به كار برده شود كه به تصوير لطمه نزند .ب) در تابلو ، حروفي كه در حد هماهنگي و اتحاد يا تصوير به كار برده مي شوند بايد طوري طراحي شوند كه در همگوني با تصوير ، روحيه و محتواي آن را دربر داشته باشند و داراي قدرت كافي از نظر بصري باشند . ج) طراحي حروف بايد با شخصيت و موضوع تابلو مناسب باشد و داراي قابليت خوانايي از دور باشد . ظرفيت تصوير خواني در به كارگيري حروف بايد كاملاً رعايت شود كه براي دستيابي به اين مسئله بايد به مواردي از قبيل تأثير و قدرت تابش رنگ ها و نيز ضخامت و اندازه حروف توجه كافي نمود . د)
در اغلب تابلوها،كنتراست رنگي خط با متن تابلو وجود داشته باشد .تا جايي كه ممكن است بايد هويت
فرهنگي تابلو حفظ شود .
4- رنگ حروف : ايجاد يك كنتراست مناسب ، تأثير فراواني در خوانايي متون يك تابلو به جاي خواهد گذاشت .
5- قابل رؤيت بودن حروف : حروف متن تابلو بايد در يك زمان خاص ديده و خوانده شوند كه ممكن است ، بسته به نوع طراحي ، سريع يا دير خوانده شوند . چنانچه سرعت خواندن و تشخيص نوشته ها ضروري باشد بايد در اندازه حروف دقت كافي مبذول داشت . در استفاده يا در موارد خاص طراحي حروف ، بايد به مسائلي چون ميزان سواد و سن مخاطب توجه كرد .
6- عوامل مؤثر در خوانايي حروف : اين عوامل را مي توان به پنج بخش تقسيم كرد : اندازه و وزن ، ضخامت ، كنتراست يا زمينه ، عدم فشردگي ، پيوستگي عناوين با متن .
ج) نشانه : نشانه تصوير ، كلمه و نام است كه ساده ، مختصر ومفيد مي باشد و بر دو گونه است : نشانه هاي تصويري و نشانه هاي نوشتاري .
الف- تصاويري كه مفهوم نمادين آنها با موضوع رابطه غيرمستقيم دارد و تصوير موضوع را به ذهن متبادر مي كند . مثل تصوير سيمرغ و پرنده براي آژانس هاي هواپيمايي مسافرتي .ب –تصاويري كه مفهوم نمادين آنها با موضوع رابطه مستقيم دارد ، مثل تصوير كتاب براي يك كتابفروشي . ج- تصاويري كه مفهوم نمادين آنها با موضوع نه ارتباط مستقيم و نه غيرمستقيم دارد و انتخاب آنها به عنوان نشانه ، نمايشي از بستگي موضوع با ديرينگي نيتي يا ملي تصوير است ، مثل انتخاب نقوش بومي و ملي براي نشانه ها .د- تصاويري كه به صورت مجرد و انتزاعي كه ابتدا حاوي مفهوم و اشاره نيستند ، بلكه پس از انتخاب به عنوان نشانه ، به تدريج مفهوم را در بر مي گيرند .